عاشقانه های تیرماه
تو ماه رمضون حسابی خورد و خوراک امیرعلی بهم ریخت بچم خیلی خوب می خورد ، بدتر شد نمی دونم چرا اینقدر روز بروز بدغذا تر میشه ، روز میشد که از صبح تا شب فقط چند تا قاشق پلو خورده بود اصلا نمی دونم عادتهای بد غذایی چطور در بچه ها شکل می گیره لوبیا را تو خورش یا لوبیا پلو نمی خوره ، خیلی واقعا جالبه با پایان ماه رمضان و شروع تعطیللات عید، بازار سفر داغ بود و ما هم تصمیم گرفتیم بریم شمال گل پسرم خوش سفره، ما را راهی می کنه تا چند روز قبل همش میگفت مامان بریم مسافرت بریم شمال تو راه هم همش می پرسید مامان چرا نمیریم شمال روز اول اصلا نمیرفت تو اب ، از موجها می ترسید به زور با اردکش بردیم تو آب ، اما حسابی از شن بازی لذت بر...
نویسنده :
مامانی
9:32